دیدن خواب ناراحتی

امروز صبح هرچقدر تلاش کردم که سرحال بشم نشد که نشد. داخل حیاط راه رفتم، آب خوردم، صورتم رو شستم ولی نشد تا 1230 که سرحال شدم و بیدار. جانانم از این ماجرا ناراحت شد، و ناخواسته ناراحتی بوجود آوردم. البته وقتی توضیح دادم که حالم خوب نبود و اصلا نمیتونستم که سرپا بشم قبول کرد و همه چیز به حالت قبلی خودش برگشت.

حتما این حال امروزم به دیشب که بابا خان رو به ایستگاه راه آهن رسوندم ربط داره.

بعدشم موکت راهرو رو با مامان خانم و آیلین و جانانم داخل حیاط شستیم. و فیلم دیدیم و خوش گذروندیم.
بی بی گل امروز یکم کمر درد داشت و یکم کمرشون رو ماساژ دادم و بعدشم از پماد کمر درد به کمرشون مالیدم و خوابیدن.


دیدگاه‌ها

2 پاسخ به “دیدن خواب ناراحتی”

  1. زهرا نیم‌رخ
    زهرا

    متاسفم عزیزدلم منم نباید اون رفتار ازم سر میزد ⁦❤️⁩?
    ولی اصلا به خاطر این نبود که شما بابا رو بردی راه آهن

    1. ممنونم عزیزم،‌شما حق داری که از این رفتار من ناراحت بشی و بروز بدی این ناراحتی رو تا من رو متوجه اتفاقی که افتاده بکنی. و من ممنونم از تو بخاطر بخشندگی و مهربونیت مهربانوم ⁦❤️
      من از خودم بابت اون صبح تا ظهر ناراحت شدم که چرا قیمه های دیشب رو ریختم تو ماست های امروز صبح

      در مورد بردن بابا به راه آهن باید بگم که البته که این بهونه من برای توجیه رفتارم بوده ولی خب اینطوری حس میکنم که خیلی چیزا به اون شب و هم راهی بابا ارتباط داره. به هرحال همین که هست و کاریش نمیشه کرد، باید تلاش کنم تا این مورد رو بپذیرم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *