امروز ساعت 0530 آلارمی صداش در اومد و منو بیدار کرد و از جا بلند کرد . بعد از اینکه غیر فعالش کردم رفتم تو حیاط و هوا خوردم و برگشتم نشستم پای خوندن کار عمیق و بالاخره تمومش کردم ، بعدشم زبان خوندم و تمام.

اومدم سراغ مرتب کردن کتاب ها و بعدشم صبحانه و حرکت به سمت دفتر و فلان .
امروز خیلی درگیر بازار شدم و رفتم تو حاشیه مصاحبه ها ولی خب پرکار نمایی خوبی داشتم.
یه چیزی امروز پیش اومد اونم این بود که من تقریبا 0910 رسیدم و تقریبا 1620 زدم بیرون و کل این مدت رو بجز یه گروهی در حال کار بودن . خیلی واسم جالب بود و چیزی که منو از سرجام بلند کرد خستگی بخاطر نشستن زیاد بود و در نهایت کار خودشو کرد و نتونستم حلش کنم و زدم بیرون.
متاسفانه متوجه شدم که آقا میلاد یکی از دوستای خوبم مشکوک به کرونا هست ، تقریبا مثل من.

نمیدونم چی شد که یهو به این نتیجه رسیدم که به خونه سر بزنم و وقتی که رفتم دیدم گل ها مون تقریبا خشک شدن و آب دادم بهشون .
یه ویس به جانانم فرستادم و برگشتم خونه شد ساعت 1830 آره . از خستگی مستقیم به طرف تشک رفتم و دراز کشیدم بیست دقیقه و بعدش رفتم واسه شام و تقریبا هر روز نوشته .

امروز قسمت ۹۶ رادیو گیک رو گوش کردم که خیلی قشنگ بود و اینجا هم میگذارم ولی احتمالا پخش نکنه!


دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *